دلسوزی - یعنی بگیم اره میدونم اتفاق بدیه.
همدردی - یعنی وقتی دوستمون روی ویلچر نشسته ما هم برای خودمون یه ولیپر بخریم.
دلسوزی - یعنی بگیم بازم خدا رو شکر که اتفاق بد تری نیفتاد ، غصه نخور خوب میشی.
همدردی - یعنی ساکت باشیم به حرفاش گوش بدیم و بگیم نمیدونم چی بگم اما خوشحالم که این موضوع رو با من مطرح کردی (معمولا پیشنهادات ما مثل این که بگیم خوب میشی اصلا کمک کننده نیست).
...براي چند لحظه شادي.......
برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1398 ساعت: 23:10
ابی چشم شما سر به هوا کرد مرا...
...براي چند لحظه شادي.......برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1398 ساعت: 23:10
راننده ماشین خیلی بد پیچید جلوی ما و چند متر جلو تر پارک کرد
پدرم وایساد که دعواش کنه
اما چیزی نگفت و راه افتاد
گفتم پس چرا چیزی نگفتی بهش ؟
اون گفت : زنش باهاش بود !
این جمله رو بارها و بارها از پدرم شنیدم
چیزی که این روزا معنایی نداره و داره فراموش میشه...
...براي چند لحظه شادي.......برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1398 ساعت: 23:10
برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1398 ساعت: 23:10
بعضی حرفا و جمله ها خیلی جالبن
وقتی داشتیم اولین خاک برداری رو واسه ساخت خونه
انجام میدادیم یدفعه دوستم گفت :
محمد داره واسه ساخت خونش کار میکنه !
و این مثل اغاز فصلی جدید از تاریخ زندگیم بود..
(اشتو _ رفیق _ ممد _ منصف _ سه کله پوک _ )
...براي چند لحظه شادي.......برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1398 ساعت: 23:10